ارد انشدک یا اذیه ، لیش تدلل علیه
بل رسایل عذبتنه ، اشعارنه ابصوره شفتنه
تدری انته محنتنه ، ننتظر منک هدیه
لیش تدلل علیه
لیش شرک هددانه ، حایط انصیص لگانه
بل مصایب خبرانه ، صرهه بگلیبک وصیه
لیش تدلل علیه
مره مره او زاحمتنه ، شاعر او ماهر شفتنه
بل تهایم کصرتنه ، جوز لرسلک تحیه
لیش تدلل علیه
عاتبیناک ابکرامه ، سالمیناک ابعلامه
خسریناک ابغرامه ، سهل ادروب الخویه
لیش تدلل علیه
سامحیتک و انت تلعی ، باوسیتک و انت نتعی
طفّه نار اچلای شمعی ، ناری بگلیبک خطیه
لیش تدلل علیه
اگله جوز ایگلی کیفه ، لیش تحتچ بل صریفه
طمعی والعایز تضیفه ، هذا طبع البربریه
لیش تدلل علیه
معنی :
چرا عشوه می کنی
از تو می پرسم ستمگر ، چرا عشوه می کنی
صد پیام ارسال کردی ، شعر ما سریال کردی
تو مرا اهمال کردی ، هدیه کو دم نزنی
چرا عشوه می کنی
چرا بد خلق و شروری ، شخص کم باری و دوری
در مصیبت ها چو موری ، بر درخت ظالمی
چرا عشوه می کنی
بارها تهدید گشتم ، شاعر و ماهر به دستم
تهمتت بر دل نبستم ، دست بر دار از منی
چرا عشوه می کنی
التماست کرده بودم ، با سلامی خوانده بودم
چک از احوالت نمودم ، آسان کن برادری
چرا عشوه می کنی
تو را در بخشش گشودم ، از سیلی دستت کبودم
خواب رفته شمع جودم ، در آتش و درد و غمی
چرا عشوه می کنی
گفتمت مشکل گذر را ، چرا جوییدی خطر را
طمع کاری نیست ما را ، در دیار مبهمی
چرا عشوه می کنی
جاسم ثعلبی (حسّانی ) 18/01/1391
:: بازدید از این مطلب : 2008
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1